شفقت كليد طلايي تحمل و تاب‌آوريست!

در مواجهه با بحران كروناويروس؛

در خدمت خانم دکتر الهام درستیان هستيم براي گفت‌وگويي صميمانه در ارتباط با بحران كرونا و خانواده. وي داراي دکترای مشاوره مي‌باشد، با سوابق اجرایی دبیر کارگروه مهارت‌های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مدیریت تدوین محتوای طرح تعالی خانواده. دكتر درستيان در حال حاضر مدرس دانشگاه هنراست و در حوزه کارگاه و مشاوره هم‎چنان فعالیت دارد.

شفقت كليد طلايي تحمل و تاب‌آوريست!

 

در خدمت خانم دکتر الهام درستیان هستيم براي گفت‌وگويي صميمانه در ارتباط با بحران كرونا و خانواده. وي داراي دکترای مشاوره مي‌باشد، با سوابق اجرایی دبیر کارگروه مهارت‌های سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، مدیریت تدوین محتوای طرح تعالی خانواده. دكتر درستيان در حال حاضر مدرس دانشگاه هنراست و در حوزه کارگاه و مشاوره هم‎چنان فعالیت دارد.
 در حال حاضر شما در کیش مشغول چه فعاليت‎هايي هستید؟
- در حال حاضر در کیش به‌عنوان مشاور با امور زنان همکاری می‌کنم.  
 با توجه به شرایط فعلی جامعه و در حالی‌که مدت زیادی است مردم به دلیل جلوگیری از ابتلا به کروناویروس در خانه مانده‌اند، و در عین حال درگیر مسائل اقتصادی هم هستند، متاسفانه با افزایش انواع اختلافات خانوادگی مواجه هستیم.  ما تازه داریم متوجه می‌شویم که اغلب مردم به‌طورکلی زندگی خانوادگی را بلد نیستند.  احتمالا این لطیفه‌ای را که این روزها باب شده شنیده‌اید که خانم‌ها می گویند:«به ما گفته بودند صبح میره و شب میاد و قرار نبود بمونه!» شما توضیح بدهید که این اتفاق‌ها با چه پیش زمینه‌اي در خانواده‌های ما رخ مي‌دهد؟
 - البته این مشکل تنها در ایران اتفاق نیفتاده و در اغلب کشورهایی که در این مدت درگیر کروناویروس بوده‌اند، مشکلات خانوادگی بروز کرده و مثلا در چین و در شهر ووهان، پس از اتمام قرنطینه، میزان طلاق به‌شدت افزایش یافت. مسئله مهم این است که افراد یك جامعه برای ایجاد یک سبک زندگی جدید اصلا آمادگی ندارند. دومین مسئله این است که موقعیت و شرایط تک تک اعضای خانواده تغییر کرده و لازم است که همه اعضا با هم ودر مشارکت با هم این درک و همدلی و همراهی را داشته باشند که موقعیت هر فردی به تناسب نقش خودش در خانواده عوض شده. مثلا مادری که شاید تا قبل از این خانه‌دار بوده و در بیرون کار نمی‌کرده، الان به نقشش در ارتباط با مادری یک سری وظایف هم اضافه شده، وظایفی که قبلا نداشته، برای نمونه باید شست‌وشوهای بیشتری در خانه انجام بدهد. باید بیشتر مراقبت کند که تا این حد قبلا درگیرش نبوده. اگر این مادر شاغل هم باشد که مشکلش دوچندان شده، یعنی هم باید یا در بیرون کار کند یا در خانه دورکاری انجام می‌دهد و هم وظایف خانگی‌اش بیشتر شده. پدر خانواده الان نگرانی‌های مالی و اقتصادی‌اش نسبت به قبل بیشتر شده، و همین بیشتر به او بار فشار روانی وارد می‌کند. بچه‌های خانواده هم از فضای آزادتری که داشتند، تفریحات بیشتر و کلاس‌هاي آموزشی، محدود شده‎اند به یک سری فعالیت خاص در فضای خانه و آن انرژی که در طول شبانه روز سازماندهی شده تخلیه می‎شد، الان انباشته شده وامكان تخليه آن  با همان روش‌های قبلی وجود ندارد. بنابراين تک تک اعضای خانواده وارد نوعي جدید از سبک زندگی شده‌اند و مواجهه با این مقوله جدید نیاز دارد که اینها برسند به درجه‌اي از احساس همدلی، درک و پذیرش. اگر بخواهیم اتفاقات قبلی را که در خانواده می‌افتاد در نظر بگیریم می‌بینیم یک سری از خانواده‌ها به هرحال سر برخي مسائل با هم در تعارض بودند. الان آن تعارض‌ها خود را بارزتر نشان می‌دهند. یعنی به جای این‌که افراد در درک و پذیرش و همدلی باشند، بیشتر دارند روی نقاط ضعف همدیگردر ارتباط تمرکز می‌کنند.
 در واقع حالا با فرصتی که پیدا کرده‌اند، دارند گذشته‌کاوی می‌کنند!
-  دقیقا! هم گذشته‌کاوی می‌کنند و هم در حال حاضر بیشتر نیمه خالی لیوان را می‌بینند. مثلا بچه در داخل خانه سر و صدا می‌کند، روي يك راه حل تمرکز نمی‌کنند که اگر نخواهند بچه سر و صدا بکند باید چه کمکی به او بکنند؛ بچه باید به جای سر و صدا چه کار دیگری انجام بدهد؟ یا خانم خانواده بیشتر گلایه می‌کند از این که کارش زیاد شده . ولی آیا دیگران با او وارد فضای درک و همدلی می‌شوند که باشد، اگر الان کار تو زیاد شده ما چه کمکی می‌توانیم بکنیم؟ این‌ها همه برمی‌گردد به تعارض‌های قبلی. که الان تشدید شده و نقاط ضعف قوی‌تر از نقاط قوت دارد عمل می‌کند. وگرنه در یک سری از خانواده‌ها هم گزارش را داریم که این اتفاق خیلی سخت و سنگین بود ولی انسجام و شادی خانواده ما را بالاتر برده است.
در این خانواده‌ها تمرکز به جای این‌که روی نقاط ضعف باشد، روی نقاط قوت گذاشته شده . نکته مهم‌تر این‌که اعضای خانواده صرفا به نیازهای شخصی خودشان فکر نمی‌کنند. و درعوض تمرکز مي‌کنند روی درک نیازهای خود و دیگران. یعنی هم نیازهای خودشان را می‌شناسند و هم در حال درک بیشتر نیازهای دیگران هستند. خانواده‌های موفق معمولا در درک نیازهای یکدیگر موفق هستند. ولی در شرایط موجود، خانواده‌هایی که دچار بحران شده‌اند، خانواده‌هایی هستند که نمی‌توانند نیازهای همدیگر را بفهمند و پاسخ بدهند و این نیازها با هم در تقابل قرار گرفته‌اند.
  مسئله دیگر اين است که چون خانواده‌ها الان مدت طولانی است که در کنار هم زندگی می‌کنند، گویا تازه فرصت پیدا کرده‌اند برای شناختن همدیگر و چیزهایی را که قبلا ندیده بودند، الان دارند می‌بینند و در مورد انتخاب خودشان دچار تردید می‌شوند.
- دقیقا همین‌طور است. جزئی‌نگری و ریزبینی الان در خانواده بیشتر شده. این رفتار هم می‌تواند سویه مثبت
داشته باشد و هم سویه منفی. در جایگاه موثر و تاثیرگذارش مثلا مادری متوجه می‌شود که فرزندش به کارهای فنی علاقه دارد و او در این دوران قرنطینه توانسته فرزند خودش را بهتر بشناسد و متوجه استعداد فرزندش در حوزه کارهای فنی
شده است. این مسئله بعد مثبت ماجراست. اما از زوایه دیگر این جزئی‌نگری ممکن است موجب شود روی رفتارهایی که چندان باب میل ما نیست تمركز كنيم، و یا رفتارهایی را ببینیم که انتظار نداشتیم در فرد مقابل‎مان وجود داشته باشد. مثلا آقایی که مدام در بیرون خانه بود، نمی‌دانست که همسرش در طول شبانه روز، فرصت‌های زیادی برای استراحت دارد. ولی الان که خودش هم در خانه است با این رفتار همسرش مواجه می‌شود و ممکن است این مسئله برایش آزاردهنده باشد. یا قبلا خانمی منزلش نزدیک خانه مادرش بوده و غذاها را از خانه مادرش می‌آورد. اما الان باید خودش غذا درست کند و طبعا دست‌پختش مثل دست‌پخت مادرش نیست و همین موجب اختلاف در بین افراد خانواده می‌شود. یا آقا الان در خانه دورکاری می‌کند و روابط محیط کارش ناخودآگاه وارد فضای خانه شده است. چون همسر و بچه‌ها مکالمات او را می‌شنوند و متوجه مي‌شوند که او در محیط و روابط کاریش چه رفتارهایی داشته و همین میزان حساسیت‌ها را بالا می‌برد. پس می‌بینیم که این شرایط مانند یک تيغ دولبه است. ما هم می‌توانیم تمرکز را بگذاریم روی این‌که چه‌قدر جالب! این بخش از شخصیت طرف مقابلم را اصلا ندیده بودم. چه‌قدر خوب است، چه‌قدر من این رفتار او را دوست دارم. چه‌قدر خوب است که من بتوانم کمکش کنم این رفتار را پرورش بدهد و رشد پیدا کند. از طرف دیگر می‌توانیم تمرکز را بگذاریم روی آن‌چه که برای‌مان حساسیت بیشتری ایجاد می‌کند. هر چیزی را که رویش تمرکز بیشتری داشته باشم، طبیعتا در آن مورد نتیجه بیشتری می‌گیریم.
  خوب این تمرکز کردن‌ها، نوعی مهارت پیشینی نمی‌خواهد؟ این که اگر من دارم روی جنبه مثبت یا منفی رفتار طرف مقابلم تمرکز می‌کنم آیا از قبل من آموزش دیدم که این مسائل را با همدلی و شفقت حل بکنم؟ چون مهارت‌های زندگی معمولا در مدارس و دانشگاه‌های ما آموزش داده نمی‌شود.
-اگر ما مهارت‌های ۹ گانه زندگی-مهارت خودآگاهی، مهارت همدلی، مهارت روابط بین فردی، مهارت ارتباط موثر، مهارت مقابله با استرس، مهارت مدیریت هیجان، مهارت حل مسئله، مهارت تصمیم‌گیری ومهارت تفکر خلاق- را قبل از ورود به یک بحران آموخته باشیم، می‌توانیم هنگام بحران ازاین مهارت‌ها که قبلا آموخته‌ايم و تمرین کرده‌ايم، استفاده کنیم. ولی اگر ما آموزشی در مورد این مهارت‌ها ندیده باشیم، حالا به هردلیلی یا خانواده آموزش نداده، یا خودمان پیگیرش نبودیم با مدرسه و دانشگاه و جامعه به ما نیاموخته، یعنی هر کدام از این‌ها سهم خود را در آموزش اين مهارت‌ها ادا نکرده‌اند، در شرایط بحرانی با خلاء این مهارت‌ها مواجه می‌شویم. اما البته هنوزهم دیر نیست و در همین شرایط هم اگر خانواده بتوانند سراغ آموزش‌های غیرحضوری این مهارت‌های ۹ گانه برود، در شرایط کنونی می‌تواند کمک کننده باشد.
 یکی از مسائل مهم در این بحران مسئله سالمندان است که شبانه‌روز جلوی تلویزیون نشسته‌اند و مدام اخباری در مورد آسیب‌پذیرتر بودن سالمندان نسبت به این بیماری را می‌شنوند. مدام به آن‌ها توصیه می‌شود که از خانه خارج نشوند و خیلی محدود شده‌اند و همین موجب ترس آن‌ها شده و برخی از این سالمندان از شدت ترس، حتی فرزندان خود را هم به خانه راه نمی‌دهند که مبادا مبتلا شوند. در حالی‌که خبرهایی هم هست در مورد این‌که برخی سالمندان با وجود ابتلا به این بیماری درمان شده‌اند و سلامت خود را بازیافته‎اند.
- سالمندان ما الان بیشتر از هر قشر دیگری با ترس و استرس مواجه هستند. چون این پیام‎هاي در مورد رده سنی‎شان را مدام می‌شنوند. در حالی‌که اقشار دیگر شاید این پیام را تا این حد مستقیم و مداوم دریافت نكنند. نکته مهم این است که استرس بیش ازحد موجب می‌شود، سیستم ایمنی بدن ضعیف شود و مشکل دقیقا جایی است که سیستم ایمنی نمی‌تواند با این بیماری مواجهه کند. اگر سالمندان دچاراسترس بیش از حد شوند، شرایط را بدتر می‌کند.
 در وحله اول باید سعی کنیم آرامش را به ذهن آن سالمند برگردانیم. چگونه؟ با واقع‌نگری. واقع‌نگری یعنی نه جزئی‌نگری و کوچک‌نمایی این بیماری و نه بزرگ‌نمایی و اغراق و فاجعه‌انگاری. کوچك‌نمایی یعنی این‌که به آن‌ها بگوئیم چیزی نیست. که خوب این مسئله خطرناک است چون ممکن است احتیاط آن‌ها را کمتر کند و آن‌ها را در معرض ابتلا قرار دهد. بزرگ‌نمایی هم این است که به آن‌ها بگوئیم شما نباید اصلا هیچ حرکتی بکنید چون این ویروس خطرناک است و شما حتما مبتلا خواهید شد. این ویروس یک شرایطی دارد و یک سری پروتکل‌هايي و رعایت موارد بسیار ساده می‌تواند جلوی ابتلا به آن‌را بگیرد. مثل رعایت فاصله فيزيكي و ايمني، اگر در کنار دیگران قرار دارند، از ماسک استفاده کنند، اگر در خانه هستند، حواس‌شان به شست‌وشوی دست‌شان باشد. به‌خصوص اگر فردی در خانه هست که بیرون می‌رود و ممکن است ناقل باشد. سالمندان رفت ‌وآمدهای‌شان را محدود کنند به افرادی که به آن‌ها بیشتر اطمینان دارند، و از همه مهم‌تر این‌که ارتباط خود را قطع نکنند.
 امروز شبکه‌های اجتماعی می‌تواند کمک کنند تا سالمندان بتوانند با عزیزان‌شان ارتباط تصویری داشته باشند. در واقع در لاک انزوا فرو نروند و ارتباط اجتماعی خود را کاملا قطع نکنند. چون این مسئله موجب افزایش احساس افسردگی در آن‌ها می‌شود. ارتباط و گپ‌وگفت داشته باشند، چرا که سالمندانی که دایره ارتباطات قوی‌تری دارند، خوش‌حال‌تر و سالم‌تر هستند، ولی افراد در خود فرورفته بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و استرس قرار می‌گیرند. نکته بعدی، درباره کسانی است که در ارتباط با سالمندان هستند؛ این‌ها باید احساس مسئولیت و وظیفه را در خود تقویت کنند. باید متوجه باشند که خود به تنهایی در معرض بیماری نیستند و فرد سالمندی در خانه هست که ممکن است به واسطه آن‌ها بیمار شود، پس مسئولیت‌شان دوچندان می‌شود؛ آن‌ها بايد هم از خودشان مراقبت کنند تا به ویروس مبتلا نشوند، چون می‎توانند ناقل ویروس باشند و به سالمند منتقل کنند. این مراقبت به معنای حذف نیست. به معنای پیشگیری است؛ چون برخی ناچارند به محل کار بروند و باید از خود خيلي مراقبت كنند، تا در نتیجه از سالمند خود محافظت کرده باشند. سالمندانی هم داریم که در معرض افراد پرریسک قرار دارند. به این سالمندان توصیه می‌شود تا زمانی‌که ریسک ابتلای به بیماری در طرف مقابل پائین نیامده، از ارتباط حضوری با آن فرد اجتناب کنند. اما حتما ارتباط‌های غیرحضوری خود را توسط شبکه‌های مجازی حفظ کنند. سالمندان اغلب به چکاپ نیاز دارند و لازم است که به دکتر و آزمایشگاه برده شوند. قبل از بردن‌شان به آن‌ها باید توضیح داده شود که مراقبت‌های لازم در مورد آن‌ها انجام می‌شود و تمرکز خودشان را بگذارند روی آرامش و نهایت مراقبت از آن‌ها به عمل آید.سعي كنند سالمندان استرس نداشته باشند و تمرین ریلکسیشن و تنفس عمیق و تمرین زدودن افکار منفی می‌تواند به فرد سالمند کمک کند.
 سالمندان ما اکثرا بیماری‌های زمینه‌ای دارند و این اخبار را هم می‌شوند که افرادی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند بیشتر در معرض ابتلا به بیماری قرار دارند. برخی ازاین افراد برای چکاپ می روند، اما حاضر نیستند نتیجه آزمایش را ببرند دکتر ببیند. چون می‌ترسند که دچار بیماری شده باشند و می‌گویند که خوب حالا فعلا ندانم خیالم راحت‌تراست. ترجیح می‌دهند ندانند.
- بله دقیقا چنین مواردی هم هستند. این افراد باید بدانند که در مورد ویروس کرونا، پیشگیری مهم‌تر از درمان است. چون عملا و فعلا این ویروس درمان قطعی ندارد. اما هرچه‌قدر پیشگیری کنیم، در برابر این ویروس برنده‌ایم. پس اگر بدانیم که بیماری زمینه‌ای وجود دارد و در رابطه با آن بیماری زمینه‌ای بتوانیم بدن را تقویت کنیم. فرد سالمندی که بيماری زمینه‌ای دارد یک سبک زندگی خاص لازم دارد تا بتواند توان سیستم ایمنی بدنش را بالا ببرد و بیشترین حد پیشگیری را در مواجهه با بیماری کرونا در پیش بگیرد؛ مثلا با تغذیه سالم، ورزش، خواب کافی و....یعنی به جای نگرانی در مورد آگاهی از بیماری زمینه‌ای و این‌که ممکن است درمانی وجود نداشته باشد، بهتر هست متوجه باشند که هر چه‌قدر در این زمینه هوشیارانه‌تر رفتار کنند، بهتر می‌توانند از خودشان محافظت کنند.
  یک مشکل بزرگ كه قبل از کرونا هم در جامعه ما مطرح بوده، سالمندآزاری است؛ بعضی از فرزندان معمولا سالمندان خود را تنها می‌گذارند. به آن‌ها رسیدگی نكرده و با آن‌ها همنشنی نمی‌کنند. در حال حاضر به‌واسطه افزایش فاصله‌گذاری‌ها نگران این هستند که از طرف فرزندان‌شان فراموش شوند. در مورد پیر بودن جامعه  ومسئله سالمندآزاری چه بايد بکنيم؟
-  به این مسئله بايد از بعد سیستمی خانواده و نوع و نحوه تعاملات افراد خانواده با سالمندان نگاه کنیم.  معمولا در خانواده یک نفر هست که ارتباط بهتر و گرم‌تری با سالمند دارد. پیشنهاد این است که این فرد ارتباط قوی و موفقش با سالمند را ولو از راه دور حفظ کند و احساس دلگرمی را به او انتقال بدهد؛ اين كه من تحت هر شرایطی در کنارت هستم. اما افرادی هم هستند که ارتباط ضعیفی با فرد سالمند دارند. برای این افراد باید چند زمینه را در نظر بگیریم؛ اول این‌که پیشینه ارتباطی آن‌ها با سالمند ناخوشایند بوده. گاهی والدین سالمند برای فرزند خود حقوق بیش از حدی قائل شده‌اند و رسیدگی و حمایت زیادی کرده‌اند که موجب شده فرزند فکر ‌کند هنوز هم در رتبه اول قرار دارد و والدین در رتبه دوم. گاهی هم تنش‌ها و تعارضات در زمان کودکی که بین والدین و فرزند بوده موجب رنجش‌هایی در بزرگسالی می‌شود و فرزند نمی‌تواند در بزرگسالی ارتباط سالمی با والدین سالمند خود داشته باشد. پس باید آن فرزند دراين رابطه مقداری خودشناسی و خودآگاهی پيدا كند؛ فرزند بايد بداند درست است که این مسائل اتفاق افتاده ولی آن فرد سالمند امروز به‌عنوان یک انسان نیاز به ارتباط محبت‌آمیز با فرزندش دارد و اگر آن ارتباط‌ها برقرار نشود، نیازهای اصیل انساني او برآورده نمی‌شود. این فرزندان بايد متوجه باشند که در این زمان سالمندان به شفقت بیشتری نیاز دارند. شفقت نه به معنای ترحم بلکه به معنای توجه و مهربانی. مسائل قبل از این دوران را نباید با مسائل کنونی قاطی بکنند. بحران‌های موجود حساسیت‌ها و نیازهای فرد سالمند را زیاد کرده اگر در نهایت بازهم فرزندان موفق نشدند که به دلایلی با والدین ارتباط بگیرند، دایره ارتباط اجتماعی افرادی که با این افراد سالمند در ارتباط هستند خیلی مهم است و بايد روي آن تمركز شود. یا اعضای دورتر خانواده و دوستان و آشنایان و نهادهای مرتبط به ميدان بيايند و براي خوب كردن حال سالمند برنامه‌ریزی کنند، تا فرد سالمند احساس نکند که تنهاست بلكه حس كند كه مورد توجه و حمایت قرار دارد. البته برخی از سالمندان به دلیل بالا بودن سن، گاهی برخی توجه‌ها و حمایت‌ها را نادیده می‌گیرند و مدام طلب توجه و حمایت بیشتری می‌کنند. هم سالمندان باید در این مورد متعادل باشند و هم افراد مرتبط باید صبوری بیشتری
داشته باشند. بعضی از سالمندان هم هستند که کارکردهای مغزی و جسمی‌شان افت کرده و متاسفانه این سوءتعبیر برای اعضای خانواده پیش می‌آید که سالمند با آن‌ها همکاری نمی‌کند. در حالی‌که سالمند از نظر جسمی و مغزی در شرایطی قرار دارد که واقعا نمی‌تواند همکاری کند واین رفتارهاي او را را نباید به حساب لج‌بازی گذاشت.
 مثل سالمندانی که دچار آلزایمر شده‌اند و چندین بار یک چیزی را تکرار می‌کنند و می‌خواهند و این باعث می‌شود اطرافیان عصبی بشوند.
- بله از این جهت عصبی می‌شوند که فکر می‌کنند آن سالمند توجه و مهر بیشتری طلب می‌کند. در حالی‌که شرایط ذهنی و جسمی سالمند او را وادار به این نوع رفتارها می‌کند. در این‌جاست که احساس همدلی و شفقت می‎تواند در این مورد به شدت کمک‎کننده باشد.
 این‌روزها برخی از آقایانی که بازنشسته شده‌اند، فرصت پارک رفتن و همنشینی با همسالان خودشان را از دست دادند و خانه‌نشین شده‌اند. از طرف دیگر هم گفته می‌شود که احتمال ابتلای آقایان بیشتراست و از این جهت هم می‌ترسند. بنابراين آقایان بیشتر از خانم‌ها در معرض استرس و نگرانی قرار دارند. برای این‌ افراد چه سرگرمی‌هایی توصیه می کنید. یعنی شروع بکنند به آموختن یا ساختن یا انجام بازی‌هایی؟
- دوران بازنشستگی از اسمش مشخص است؛ یعنی یک‌بار دیگر باید فرد برود بنشیند . این نشستن به معنای از کار افتادن نیست. برعکس این نشستن به این معناست که بنشیند و با خود فکر کند که در این بازه زمانی با توجه به توانمندی‌های خاص این سن، چه کاری را می‌تواند دوباره انجام دهد؟ به معنی منفعل شدن و نشستن نیست، به معنی تفکر مجدد و یک بازبینی مجدد داشتن است. بايد یک سالمند براي خودش مشخص كند که من یك عمر دلم می‌خواست بنویسم ولی وقتش را نداشتم، الان فرصت خوبیست. من یک عمر دلم می‌خواست کار با چوب بکنم، ولی فرصتش را نداشتم، الان زمان خوبیست. خیلی وقت‌ها دلم می‌خواست شعر بخوانم ولی فرصتش را نداشتم، الان زمان خوبیست. یک بازنگری انجام بدهد در علایق و استعدادهايش، ضمن در نظر گرفتن توانمندی‌هایش در حال حاضر. این می‌تواند به سالمند کمک کند در شرایطی که زندگی قبلیش تغییر کرده و الان وارد خانه شده، و ارتباطات اجتماعیش نسبت به قبل کمتر شده، شرایطی را در خانه برای سرگرمی خودش فراهم کند. ضمن این‌كه حل کردن جدول برای سالمندانی که درگیر فرایند آلزایمر هستند بسیار مفید هست و استفاده از اپلیکیشن‌های مرتبط با سنین سالمندی که خیلی زیاد هم هست. با توجه به شرایط جسمانی  به آن‌ها آموزش می‌دهد که چه‌طور می‌توانند در خانه ورزش کنند و بدن خود را هم‌چنان سالم و توانا نگه‌دارند. کارهایی که سالمند می‌تواند انجام دهد در خانه مرتبط هست با علایق و سلایق او . لازم است بنشیند و این علایق و سلایق را بازبینی و چک کند.
 به‌عنوان آخرین سخن خود شما در نهایت و به‌طور کلی برای یک خانواده چه پیشنهادی دارید که تا حالا نادیده گرفته شده یا فراموش شده؟
-   همان کلمه طلایی شفقت. شفقت نسبت به خودمان و نسبت به دیگران. اگر ما در این زمان یاد بگیریم که نسبت به خودمان و نسبت به تک تک اعضای خانواده شفقت بیشتری داشته باشیم در این دوران می‌تواند بسیار موثر باشد.
  شفقت را چگونه یاد بگیریم؟
-  شفقت یعنی از سمت سرزنش برویم به سمت درک، توجه، و مهربانی. ممكن است كه از طرف فرد مقابل اشتباهی رخ بدهد، ما آن اشتباه را نادیده نمی‌گیریم. اما بیشتر از سرزنش و انتقاد بايد برویم به سمت درک و توجه و نيز همکاری و مهربانی. همکاری بکنیم در جهت درست كردن اشتباه و به‌جای منزوی و جدا دیدن خودمان از دیگران، به اين‌كه فکر نکنیم این فقط رنج من و بدحالی من است؛ بلكه بايد بتوانیم رنج‌های مشترک انسانی را که الان در خانواده اتفاق می‌افتد ببینیم. بچه، پدرو مادر هر کدام به نحوی در حال رنج بردن از قرنطینه هستند. به جای این‌که فکر کنیم این مشكل فقط مسئله من است، بدانیم که همه اعضای خانواده با آن درگیر هستند و از سمت خودخواهی به سمت خوددوستی و دیگردوستی برویم. و در نهایت به‌جای اين كه حرص و غصه خوردن و هیجان‌های منفی را در خود و خانواده تقویت کنیم، به سمت ایجاد فضا برای هیجان‌های مثبت برویم؛ نظیر گسترش فضاي شادی، امیدواری، داشتن انگیزه بیشتر.
 یکی از مشکلات مهم در خانواده‌های ما این است که معمولا احساسات و هیجانات و حتی درک خودمان نسبت به طرف مقابل را ابراز نمی‌کنیم. دیالوگ بین افراد خانواده خیلی کم است. این همدلی و شفقت می‌تواند با حرف زدن و به‌صورت خیلی آرام و این‌که من می‌خواهم درباره خودم با تو حرف بزنم اتفاق بیفتد.
-  بله صحبت كردن به صورت آرام منطقی و در فضایی سرشار از آرامش، بدون متهم کردن طرف و صرفا در جهت یک گفت‌وگوی صلح‌آمیز. اگر ما به نیت یک گفت‌وگوی صلح‌آمیز جلوبرویم، اصلا مدل گفت‌وگو متفاوت خواهد بود. این فرق می‌کند با گفت‌وگویی که در آن قرار است احقاق حق اتفاق بیفتد. البته استفاده از دو مهارت مهم برقراری ارتباط موثر و مهارت مدیریت هیجان از مهارت‌های ۹ گانه زندگی در این زمینه بسیار کارساز خواهد بود.