تكليف خانواده‌ها را بامعضلي به نام كنكور مشخص كنيد!

به نظر مي‌رسد با توجه به بحراني شدن وضعيت كنكور در كشور و انتشار اخباري درباره خودكشي برخي از داوطلبان به دليل نياوردن رتبه دلخواه، و عدم توجه مسئولان و متوليان اجراي اين آزمون به هر دليل موجه و غير موجه، اينك وظيفه آن‌هايي است كه مسير صعب و دشوار تحصيل و شركت در كنكور و ورود به دانشگاه را پشت سر گذاشته‌اند، تا با هر امكاني كه در دست دارند، خانواده‌ها و داوطلبان را متوجه اين مسئله مهم بكنند كه راه و مسير موفقيت به‌خصوص در اين روزگار، از طريق كنكور و تحصيل در دانشگاه و داشتن مدرك، نمي‌گذرد كه اي بسا بسيار فارغ‌التحصيلاني كه اكنون يا بيكارند يا به‌واسطه حرفه و هنري كه در زمينه آن يا آموزش ديده‌اند يا استعداد دارند، نان درمي‌آورند و روزگار مي‌گذرانند. كافي است سرك مختصري در شبكه‌هاي مجازي از جمله كانال‌هاي تلگرامي و اينستاگرامي بکشيد تا ببينيد كه بسياري از افرادي‌كه در حال فروشندگي در اين شبكه‌ها هستند مداركي بالاتر از ليسانس و فوق‌ليسانس دارند؛ برخي از آنان حتي در رشته‌هاي پزشكي تحصيل كرده‌اند، اما بعد از يك حساب‌وكتاب كلي و تجربه بازار كار، دريافته‌اند كه از طريق هنر و استعداد و حرفه خود و حتي فروشندگي صرف در شبكه‌هاي مجازي درآمد بيشتري خواهند داشت و به اين ترتيب مدرك خوش آب‌ورنگي را براي به‌دست آوردنش، خود و خانواده‌شان هزاران خون جگر خورده‌اند، در پستوي خانه پنهان كرده‌اند.



به نظر مي‌رسد با توجه به بحراني شدن وضعيت كنكور در كشور و انتشار اخباري درباره خودكشي برخي از داوطلبان به دليل نياوردن رتبه دلخواه، و عدم توجه مسئولان و متوليان اجراي اين آزمون به هر دليل موجه و غير موجه، اينك وظيفه آن‌هايي است كه مسير صعب و دشوار تحصيل و شركت در كنكور و ورود به دانشگاه را پشت سر گذاشته‌اند، تا با هر امكاني كه در دست دارند، خانواده‌ها و داوطلبان را متوجه اين مسئله مهم بكنند كه راه و مسير موفقيت به‌خصوص در اين روزگار، از طريق كنكور و تحصيل در دانشگاه و داشتن مدرك، نمي‌گذرد كه اي بسا بسيار فارغ‌التحصيلاني كه اكنون يا بيكارند يا به‌واسطه حرفه و هنري كه در زمينه آن يا آموزش ديده‌اند يا استعداد دارند، نان درمي‌آورند و روزگار مي‌گذرانند. كافي است سرك مختصري در شبكه‌هاي مجازي از جمله كانال‌هاي تلگرامي و اينستاگرامي بکشيد تا ببينيد كه بسياري از افرادي‌كه در حال فروشندگي در اين شبكه‌ها هستند مداركي بالاتر از ليسانس و فوق‌ليسانس دارند؛ برخي از آنان حتي در رشته‌هاي پزشكي تحصيل كرده‌اند، اما بعد از يك حساب‌وكتاب كلي و تجربه بازار كار، دريافته‌اند كه از طريق هنر و استعداد و حرفه خود و حتي فروشندگي صرف در شبكه‌هاي مجازي درآمد بيشتري خواهند داشت و به اين ترتيب مدرك خوش آب‌ورنگي را براي به‌دست آوردنش، خود و خانواده‌شان هزاران خون جگر خورده‌اند، در پستوي خانه پنهان كرده‌اند.
چنين افرادي بايد مشاور خانواده‌ها و داوطلباني شوند كه از شب وروز و خوشي و تفريح و مطالعه و حرفه‌آموزي‌هاي جانبي مي‌زنند و مدام در حال خواندن جزوه و تست زدن هستند اما در نهايت آن‌چه به‌دست مي‌آورند حتي در صورت قبولي در دانشگاه، آن چيزي نيست كه رويايش را در سر مي‌پروراندند. چرا كه اولا اگر هدف‌شان كار در ادارات دولتي باشد؛ ديگر خبري از استخدام رسمي نيست كه داشتن مدرك در پايه حقوق و رتبه‌بندي تاثيري داشته باشد. اگر هم هدف‌شان استفاده از تخصص
به‌دست آورده‌شان در جايي مناسب باشد، اگر خود تمول مالي براي به راه انداختن كسب و كار نداشته باشند، بايد براي گرفتن انواع وام‌هاي مرتبط كفش آهنين بپوشند و يا رانت و آشنايي در بساط داشته باشند. اين‌ها همه در جهت نفي ارزشمندي تحصيل در دانشگاه نيست؛ بلكه در جهت نفي جمع كردن تمام تخم مرغ‌ها در يك سبد است. مهم‌ترين دليل موفقيت اغلب كشورهاي توسعه يافته، توجه به نظام آموزشي است با محوريت حرفه‌آموزي تا دانش‌آموز وقتي كه از دبيرستان خارج مي‌شود حداقل هنري و يا حرفه‌اي براي اداره روزمره خود در آستين داشته باشد و از اين‌جاست كه ارزش هنرستان‌هاي فني و حرفه‌اي مشخص مي‌شود و بايد جدي گرفته شوند. فارغ‌التحصيلان اين هنرستان‌ها هم مي‌توانند در كنكور سراسري شركت كنند ضمن اين‌كه در طول چهار، پنج سال در هنرستان، يك حرفه آموخته‌اند و اگر دست‌شان به كلاس‌هاي نظري دانشگاه نرسيد، مي‌توانند گليم خود را از آب بيرون بكشند.
اينك مدرك‌گرايي و دانشگاه‌محور بودن تحصيل در مدارس، خانواده‌ها و دانش‎آموزان را دچار بحران‎هاي مختلف روحي- رواني و مالي كرده است. براي به‎دست آوردن يك رتبه خوب خانواده بايد متحمل هزينه‎هاي سنگيني بشود كه در چنين موقعيتي از اقتصاد بيمار حاكم در جامعه، خود يك معضل مضاعف و بارگران بر دوش خانواده است.