افسوسی تلخ برای یک تغییر شغل!

رشد و توسعه جوامع ویا به قولی مدرن شدن امور همانطور که موجب ایجاد فرصت ها و شغل های جدید شده است، به همان نسبت نیز موجب از بین رفتن مشاغل سنتی و فراموش شدن برخی اصناف گردیده است.

افسوسی تلخ برای یک تغییر شغل!

رشد و توسعه جوامع ویا به قولی مدرن شدن امور همانطور که موجب ایجاد فرصت ها و شغل های جدید شده است، به همان نسبت نیز موجب از بین رفتن مشاغل سنتی و فراموش شدن برخی اصناف گردیده است.
این روندی طبیعی است و نمی توان برآن گله ای داشت،اما تعطیلی و بسته شدن برخی مشاغل همچون کتاب فروشی ها علاوه بر اینکه افسوس برانگیز است،بسیار نگران کننده نیز می باشد. متاسفانه به شخصه چندین کتاب فروشی قدیمی را از نزدیک می شناختم که طی یک سال اخیر جمع کردند و تبدیل به فلافل فروشی و آبمیوه فروشی شدند.
تلخ تر از این زمانی است که می بینیم کتاب ها را روی چرخ دستی ریخته اند و کیلویی با نرخ کاغذ باطله می فروشند و یا با همان نرخ کاغذ باطله برای بازیافت می برند!. اما نکته اصلی بر سر تعطیلی و یا جمع شدن کتابفروشی ها از سطح شهر می باشد. مغازه هایی که بعضاً قدمتی به بلندای یک قرن دارند و چند نسل از پدر به پسر رسیده است و جدای از اینکه شغلی اجدادی محسوب می شود، یک بار فرهنگی برای جامعه نیز داشته و دارند.
متاسفانه مدام از فرهنگ کتابخوانی حرف می زنیم،اما هیچ توجهی نداریم که افزایش هزینه ها باعث گرانی شدید کتاب و فراموشی آن در نیازهای خانوار گردیده است. اما به هر حال انتظار می رود تا کتابفروشی ها به عنوان پایگاه و سنگر فرهنگی جامعه از سوی یکی از صدها نهادفرهنگی که درکشور فعالیت می کنند حمایت شوند تا حداقل سروپا بمانند و میراثی برای نسل آینده باشند.