قصد سیاه نمایی نیست، اما چه باید کرد؟!

سرمقاله

سر زلف اقتصاد بیمار ما به حال و هوای دلار گره خورده و به قول کارشناسان اقتصادی "دلاریزه" شده ایم. موضوع ارز و سیاست های ارزی بماند برای بحث های کارشناسی، اما سئوالی مشترک در میان جامعه رایج شده است که «چه باید کرد».

قصد سیاه نمایی نیست، اما چه باید کرد؟!


سر زلف اقتصاد بیمار ما به حال و هوای دلار گره خورده و به قول کارشناسان اقتصادی "دلاریزه" شده ایم. موضوع ارز و سیاست های ارزی بماند برای بحث های کارشناسی، اما سئوالی مشترک در میان جامعه رایج شده است که «چه باید کرد».
این «چه باید کرد» با دو خوانش متفاوت در جامعه استفاده می شود. ابتدا وجه سئوالی بر جمله بار می شود. به گونه ای که گوینده و شنونده با یک واماندگی و بیچارگی از نبود راه حل در دسترس از آن حرف می زنند. چرا که نمی دانند چه باید بکنند تا بتوانند حداقل سرپا بمانند و اقتصاد آشفته، زندگی آنها را نیز متلاشی نکند. پدری که می خواهد جهیزیه دختر بدهد، پدری که می خواهد برای فرزندش تدارک آغاز زندگی مشترک را فراهم کند، مادری که مجبور به پرداخت هزینه های دانشگاه و مدرسه فرزندان است، و جوانی که با هر سطح از درآمد رویای خریدن یک
« آپارتمان 25 متری» هم به ذهنش خطور نمی کند و خانواده ای که مریض دارد و درگیر هزینه درمان است و... همه دچار این گزاره سئوالی و تکراری
 شده اند که «چه باید کرد» .
وجه دوم خوانش این عبارت توأم با افسوس و حسرت ناشی از عدم تغییر شرایط است. از قضا خوانش دوم عبارت «چه باید کرد» بسیار مضر و آسیب رسان تر از رویکرد اول است. چرا که در این فضا افراد جامعه دچار یأس و ناامیدی شده اند. امیدی در بهبود شرایط نمی بیند و از توانایی دولت ومسئولانشان در سروسامان دادن شرایط نا امید
 شده اند.
 این رویکرد جامعه در خوشبینانه ترین حالت فضای بی تفاوتی و بی اهمیتی به سرنوشت کشور را به همراه خواهد داشت. چرا که فرد از بهبود شرایط خودش دست شسته، چه برسد به اینکه توقع تحقق شعارها و
چشم اندازهای مختلف را داشته باشد.
اما در این حالت همه افراد در حالت بی تفاوتی باقی نمی مانند، چرا که نابودی زندگی خود را تاب نمی آورند و دست به اعتراض خواهند زند. اعتراضی که از سرناچاری است و عملاً واکنشی طبیعی به ناکارآمدی و ناتوانی های مختلف در سیستم اجرایی کشور خواهد بود. اما این اعتراضات نیز ممکن است از حد مجاز خود خارج شود  قصد پرداختن به این موضوعات را نداریم و فقط از مسئولان کشور پاسخی برای این سئوال مشترک و
همه گیر جامعه را داریم که «چه باید کرد».
مردمی که دخل و دخالتی در بازار ارز ندارند و بسیاری از آنها تاکنون یک ارز خارجی هم ندیده اند، و تنها با حقوق ماهیانه سر می کنند چطور
می توانند این همه فشار اقتصادی را تاب بیارند. قطعاً اگر راه چاره و یا اقدامی در دست آنها بود حتماً انجام می دادند و خود را از این وضعیت اسفناک نجات می دانند. همچنین ازمردمی که نسبت به عملکرد مسئولان خود و توانایی آنها در مدیریت کشور ناامید شده اند، چطور می توان انتظار همراهی داشت و از آنها خواست که در مناسبت های مختلف پای کار باشند.
جامعه از تمام مسئولان در رده ها و مناصب مختلف توقع دارند که فکری به حال این شرایط بکنند. امروز بسیاری از مشکلات کشور راهکارهای منطقی دارد اما اینکه اتفاقی رخ نمی دهند جای سئوال و نگرانی
 است.

hamidasgari2020@yahoo.com