زندگی سخت سالمندان و بازنشستگان جامعه

بیش از نیمی از عمر خویش را صرف اشتغال در واحدی اداری یا تولیدی می کنند و با رسیدن به ایام پیری و بازنشستگی، انتظار می رود تا آن واحدی که ۳۰ سال برایش زحمت کشیدند حداقل های معیشت و زندگی عادی را برایشان فراهم سازد. چرا که ۳۰ سال از عمر با ارزش خود را صرف رشد و پیشرفت آن واحد کردند و اگر امروز به جایگاهی از ثبات و توسعه رسیده، مدیون خدماتی است که کارمندان و کارگرانش برای آن انجام داده اند.

زندگی سخت سالمندان و بازنشستگان جامعه

بیش از نیمی از عمر خویش را صرف اشتغال در واحدی اداری یا تولیدی می کنند و با رسیدن به  ایام پیری و بازنشستگی، انتظار می رود تا آن واحدی که 30 سال برایش زحمت کشیدند حداقل های معیشت و زندگی عادی را برایشان فراهم سازد. چرا که 30 سال از عمر با ارزش خود را صرف رشد و پیشرفت آن واحد کردند و اگر امروز به جایگاهی از ثبات و توسعه رسیده، مدیون خدماتی است که کارمندان و کارگرانش برای آن انجام داده اند.
حکایت تلخی است که این روزها در برخی خیابان ها و درمقابل برخی نهادها و ادارات شاهد حضور موسفیدان و به قولی سالمندان جامعه هستیم که برای اعتراض به عدم پرداخت حق و حقوق قانونی خود دست به اعتراض زده اند و با صدای خسته خود فریاد می کشند تا صدایشان به گوشی مسئولانشان برسد.
آنها نه برای گرفتن مسکن و نه برای گرفتن وام خودرو یا کمک هزینه گردشگری یا کارت استخر و مترو به خیابان آمده اند. بلکه خواسته آنها افزایش حقوقشان براساس قانون است که می بایست مطابق با نرخ تورم و میزان دستمزد مصوب، همسان سازی گردد. اگرچه مسئولان مربوطه اقداماتی در راستای این امر انجام داده اند اما باید اذعان داشت که سرعت گرانی ها و سخت شدن زندگی بازنشستگان و سالمندان بسیار بیشتر از سیکل اداری و اقدامات مسئولان است.
کمی باید بی پرده نگاه کرد و سخن گفت...
یک فرد بازنشسته که امروز دهه 60 و 70 زندگی خود سپری می کند، دارای خانواده ای متشکل از فرزندان متأهل،عروس و داماد و نوه های بزرگ و کوچک می باشد. قطعاً باتوجه به سنت ها و فرهنگ ایرانی، جایگاه بزرگان فامیل به گونه ای است که اغلب سفره هایشان باید پهن باشد تا فرزندان و اعضای خانواده دور آن جمع شوند. حال با حقوق 5 تا 7 میلیون تومانی یک بازنشسته، آیا امکان پهن کردن سفره و نان خالی خوردن هست؟!
اگر می بینیم کارگران یا کارمندان دست به اعتراض می زنند از بابت کمبودهای حقوق و سختی معیشت شان است، اما وقتی سالمند و فرد مسن بازنشسته ای با انواع دردها و بیماری های دوره پیری به خیابان
می آید و صدای خسته اش را بلند می کند بیانگر این است که آبرو و حیثیتش در خطر افتاده و جایگاهش نزد خانواده اش متزلزل شده که حاضر است به خاطر شنیده شدن صدایش به هر طریقی خود را به جمع هم سن و سالانش برساند تا بلکه تغییری در حال و احوالش ایجاد شود.
باید انصاف داشت و به مسئولان گوشزد کرد آیا واقعاً با این حقوق می توان یک زندگی را چرخاند. اگر به این خیال هستند که مردم می توانند با این مبلغ زندگی را مدیریت کنند پس بهتر است عنان مدیریت امور اقتصادی را به حقوق بگیران بازنشسته بدهند چرا که قطعاً اگر بشود این خرج و مخارج را با این مبالغ اداره کرد باید جایزه مدیریت کیفیت را به هریک از این سرپرستان خانوار دارد.
سالمندان در هر جامعه ای نگهدارنده و قوام بخش پایه های اخلاقی و اجتماعی هستند. اگر این پایه ها دچار ریزش شوند نباید انتظار داشت تا ارزش ها و خلقیات نیکوی اسلامی- ایرانی نزد خانواده ها حفظ گردد. حفظ حرمت آبروی موسفیدان جامعه امری واجب بر تمام مسئولان است. کافی است تا جلوی یک قلم از فسادهای نجومی گرفته شود و آن را به بهبود احوال این اقشار اختصاص داد. کافی است در جلسات مدیریتی به جز مباحث سیاست خارجی و امنیتی، کمی هم به اولویت های داخلی پرداخته شود. باید باورکنیم که بی توجهی به امور بزرگان و سالخوردگان جامعه همچون بمبی ویرانگر است که بنیان خانواده و اجتماع را  نابود خواهد ساخت.