پرهیز ازرویکرد احساسی در مواجهه با جامعه

گفتن از شرافت و صبوری مردم ایران در قد و قامت قلم هیچ نگارنده ای نیست و نمی توان وصفی برای آنها در حمایت و همراهی با انقلاب و تحمل سخت ترین شرایط در ادوار مختلف یافت. اما از بد روزگار گویا بعضا این همه ارزش در قالب یک ملت از چشم برخی مسئولان و شخصیت های سیاسی و صاحب تریبون جا می ماند و یا واقعیت های جامعه را نادیده می گیرند و بر اساس رویکردی احساسی و اختلاط آن با مسائل فرهنگی و شرعی، نتیجه گیری هایی از جامعه می کنند که مایه رنجش مردم می شود.

پرهیز ازرویکرد احساسی در مواجهه با جامعه

 

گفتن از شرافت و صبوری مردم ایران در قد و قامت قلم هیچ نگارنده ای نیست و نمی توان وصفی برای آنها در حمایت و همراهی با انقلاب و تحمل سخت ترین شرایط در ادوار مختلف یافت. اما از بد روزگار گویا بعضا این همه ارزش در قالب یک ملت از چشم برخی مسئولان و شخصیت های سیاسی و صاحب تریبون جا می ماند و یا واقعیت های جامعه را نادیده  می گیرند و بر اساس رویکردی احساسی و اختلاط آن با مسائل فرهنگی و شرعی، نتیجه گیری هایی از جامعه می کنند که مایه رنجش مردم می شود.
برکسی پوشیده نیست که امروز وضعیت کشورمان به لحاظ چشم انداز آینده درزمینه تأمین نیروی انسانی و آمایش سرزمینی براساس نرخ جمعیت،اوضاع مناسبی ندارد.اگرچه امروز اکثریت جمعیت کشور را جوانان و افراد میان سال تشکیل می دهند اما بین یک تا دودهه دیگر این جمعیت جایگزینی برای خود ندارند. چرا که کشورمان در
"مثلث برمودای جمعیتی" قرار گرفته که از یکسو شاهد کاهش نرخ ازدواج، از سوی دیگر کاهش نرخ فرزند آوری و متاسفانه در ضلع سوم شاهد افزایش نرخ طلاق و پاشیده شدن ازدواج های جدید به عنوان بستر افزایش
نرخ جمعیتی کشور هستیم.
اما این کاهش نرخ جمعیت را نمی توان با نگاهی غیرمنصفانه و غیرکارشناسی مصداق "فساد،هرزگی و ابتذال" جامعه تلقی کرد. که اگر چنین باشد ما امروز شاهد یک جامعه سراسر گناه کار و مفسد هستیم!
آیا انصافاً چنین برچسب ها و نسبت هایی به این مردم مظلوم می خورد؟!
برای داشتن انصاف در چنین مسائلی بهتر از روی دیگر سکه جامعه ایرانی را مشاهده کرد و سپس قضاوت و نتیجه گیری نمود.مردم ایران به لحاظ فرهنگی جامعه ای سنتی با علقه ها وابستگی های شدید به بنیان خانواده هستند. البته که این رویکرد ممکن است با تغییرات بین النسلی کمی به روزتر شده باشد اما از بین نرفته و نمی رود.لذا نمی توان هیچ فرد و جوان ایرانی را یافت که تمایلی به تشکیل خانواده نداشته باشد و هیچ زوج جوانانی(به خصوص دختران جوان) را نمی یابید که تمایلی به داشتن چند فرزند دختر و پسر نداشته باشند. اساساً با توجه به رویکردهای رفتاری مردم ایران داشتن خانواده های پرجمعیت و شلوغ یکی از عوامل همبستگی فامیلی و نشاط اجتماعی تلقی می شود.
پرواضح است که این علایق و رویکردهای فرهنگی و رفتاری در حال سرکوب شدن از سوی خود مردم است. چرا که توانی برای تأمین نیازهای چنین خانواده هایی را ندارند و حتی در زمینه تشکیل آن نیز ترس و دلهره دارند. همه باور داریم که نسل جوان امروز ما تفاوت های بسیاری با قبلی و دوچندان با دو نسل قبل خود دارد و این کاملا طبیعی است. اما علیرغم پذیرش و فهم این موضوع نسخه هایی به مدل دو نسل و چه بسا سه نسل قبل برای آنها تجویز می کنیم و به سبب عدم تحقق انتظارات آنها را با القاب و نسبت های ناپسند قضاوت می کنیم.
درحالی که مشکلات اقتصادی امروز به عنوان مرکز اصلی
"مثلث برمودای جمعیت" قرار گرفته و هر سه ضلع آن را تحت فشار قرار داده است. اگر می خواهیم رویکرد های فرهنگی و باورهای ارزشی و سنتی ما حفظ شود باید به گونه ای عمل کنیم که درد واقعی مردم و نسل جوان را درک کنیم و از نیش و کنایه به آنها بپرهیزیم.