نیاز امروز کشور برنامه است نه بهانه

گاهی اوقات در خود فرو می رویم و بر امورات جاریه خود و جامعه تامل و تعمق می کنیم. بسیاری از امور زندگی را بر پایه فرصت های از دست رفته و یا اقدامات صورت نگرفته تقسیم می کنیم و نتیجه می گیریم که خوب کار نکرده ایم و به موقع تصمیم نگرفته ایم. اما در همین حین برای کاهش عذاب وجدان درونی خود به دنبال بهانه و مقصر می گردیم تا بخش اعظمی از ناکارآمدی های فردی و اجتماعی خود را به گردن آن بیندازیم و خود مبری از نتایج پیش آمده بدانیم.

نیاز امروز کشور برنامه است نه بهانه

گاهی اوقات در خود فرو می رویم و بر امورات جاریه خود و جامعه تامل و تعمق می کنیم. بسیاری از امور زندگی را بر پایه فرصت های از دست رفته و یا اقدامات صورت نگرفته تقسیم می کنیم و نتیجه می گیریم که خوب کار نکرده ایم و به موقع تصمیم نگرفته ایم. اما در همین حین برای کاهش عذاب وجدان درونی خود به دنبال بهانه و مقصر می گردیم تا بخش اعظمی از ناکارآمدی های فردی و اجتماعی خود را به گردن آن بیندازیم و خود مبری از نتایج پیش آمده بدانیم.
متاسفانه این سبک رفتار و الگوی ذهنی بیش از مردم، در مدیران و مسئولان ما شکل گرفته است. به گونه ای که بدون پذیرش مسئولیت وضع موجود و یا تاکید بر قبول مسئولیت جهت برون رفت از این وضعیت در مواجهه با مشکلات به یکباره از چارچوب معین خارج می شوند و به سمت بهانه تراشی و مقصر سازی حرکت می کنند. این مسئله مختص زمان فعلی نیست و اساساً این سبک رفتاری تبدیل به یک عادت و عرف در عرصه مسئولیت رسمی کشور شده است.
آن بخش از مشکلات که با مدیریت داخلی مرتبط است را به گردن مسئولان قبلی می اندازیم و آن بخش از عقب ماندگی ها و عدم توفیق در برنامه کلان استراتژیک را به گردن دشمنان خارجی. گویا خودمان در شکل گیری وضع موجود هیچ تأثیر و مسئولیتی نداریم و صرفاً برای اعلان مشکلات و بانیان آن وظیفه دار شده ایم.
اما جالب تر و البته تاسف آورتر اینکه اخیراً دچار خودزنی شده ایم و عدم مدیریت صحیح کشور را به سبب نبود "نیروهای لایق و کارآمد" عنوان می کنیم. این واقعاً اجحاف در حق ملت و کشور است. چرا که می بینیم مدیران ایرانی در سطوح مختلف از نخبگان گرفته تا مهندسان و پزشکان و مربیان ورزشی و حتی سیاستمداران در کشورهای مختلف درحال ایفای نقشی سازنده هستند. اما به سبب عدم توجه به آنها و یا سلیقه ای رد کردن آنها از فیلترهای مختلف برای گزینش شاهد از دست دادن
آنها هستیم.
از سوی دیگر این ادعا که با کمبود نیرو و مدیران لایق مواجهیم اجحافی در حق سیستم آموزشی و تربیتی کشور است. اگر چنین ادعایی را بپذیریم باید پاسخگوی 40 سال عمرمدیریتی کشور باشیم که با گذشت چند دهه هنوز نتوانسته مدیران و نیروهایی لایق برای سیستم خود تربیت و پرورش دهد.
اما واقعیت چیز دیگری است و قطعاً ما با چنین عارضه ای مواجه نیستیم چرا که امروز توان مدیران و جوانان ما در بخش های خصوصی نشان می دهد که اگر فرصت تساوی و رقابت آزاد و استقلال عمل در امور وجود داشته باشد به دفعات از نهادها و وزارتخانه های رسمی کشور،  راندمانی بالاتر و قابل قبول خواهند داشت.
نتیجه اینکه باید برای مشکلات و بحران های کشور برنامه داشت. برنامه ای که موجب برون رفت از وضعیت فعلی شود و در این مسیر باید با عبور از گذشته نگاه به آینده داشته باشیم. باید از بهانه
تراشی ها دست شست و دچار شعار زدگی مثبت و منفی نشویم. به عبارتی نه بی جهت خود را بزرگ کنیم و نه با بی انصافی توان کشور را تضعیف
نماییم.