ضرورت همراهی واقع گرایانه با مردم

این روزها بیشترین گفتگوی مردم در سطح جامعه این است که "آخرش چی میشه؟" . این گزاره کوتاه دردهای بزرگی درنهان خود دارد. مشکلاتی که مردم را درگیرفشار شدید اقتصادی کرده و زندگی در لحظه را به چالش کشیده است.

ضرورت همراهی واقع گرایانه با مردم


 

این روزها بیشترین گفتگوی مردم در سطح جامعه این است که "آخرش چی میشه؟" . این گزاره کوتاه دردهای بزرگی درنهان خود دارد. مشکلاتی که مردم را درگیرفشار شدید اقتصادی کرده و زندگی در لحظه را به چالش کشیده است.
زندگی در لحظه یعنی اینکه درهمین لحظه که این سطور نوشته و یا خوانده می شود، مشخص نیست قیمت کدام کالا افزایش یافته، چه مشکل جدیدی به وجود آمده، و یا چه حادثه ناگواری درحال رخ دادن است.
نگرش جامعه نسبت به آینده توأم با ناامیدی و نگرانی است و نگاه مثبتی به این ندارند که "آخرش چی میشه". اما این نا امیدی سم مهلکی است که از جنگ بدتر است و تبعاتش بسیار سنگین تر  از رویارویی مستقیم با دشمنان است.
 دراین برهه حساس واقعاً نیاز به تدبیر مدیران و مسئولان کشور احساس می شود. امروز هر کلام و واکنش سیاسیون بر زندگی مردم تاثیرگذار شده است و این مسئله آسیب جدی به معیشت جامعه وارد ساخته است. اینکه مردم باید در این شرایط مقاومت کنند، امر تازه ای نیست که مدام بخواهیم آن را به زبان بیاریم و از تریبون های مختلف زمزمه کنیم. مردم ایران
 ده ها سال است که در حال مقاومت درمقابل سخترین تحریم ها هستند، اما دولتمردان و مسئولان کشور طی این ده ها سال چطور پاسخ این مقاومت را داده اند. کدام برنامه راهبردی را تدوین و به سرانجام رسانده اند.
 تمام این کارنامه ها که تا پیش از این علنی نمی شد و مورد ادراک جامعه قرار نمی گرفت، امروز به یمن تبادل اطلاعات در دسترس مردم است. مشخص است چه ثروتی در اختیار چه دولت ها و مدیرانی بوده و چه کارنامه ای از خود باقی گذاشته اند. با تمام این اوصاف جامعه کم و
کاستی ها را به جان خرید و همواره سینه اش را درمقابل تحریم و فشار
سپر کرده است تا صلابت نظام حفظ شود.
اما این قابل تحمل نیست که برخی افراد، عملکرد فعلی در عرصه های مختلف را ایده آل می دانند و به گونه ای تفسیر می کنند که گویا بهشتی از آرامش  برای ملت به بار نشسته است. مردم می توانند تحریم را تحمل کنند، اما اهانت را هرگز. اینکه برخی می گویند وضعیت ما در مقابل برخی کشورهای اروپایی بسیار ایده آل است و استانداردهای خدمت رسانی فراتر از عملکرد جامعه جهانی است، چیزی جز اهانت به مردم نیست.
گویندگان این مطالب که بعضاً درایام تعطیلات گشت و گذاری در اروپا داشته اند، می توانند بگویند کدام استانداردهای معیشتی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی ما در مقابل آنها فراتر است؟!. اصلا کاری به اروپا و آمریکا نداریم،
بد نیست خود را با همسایگان مقایسه کنیم. در قیاس با کدام یک از همسایگان ادعای برتری به لحاظ امکانات و زیرساخت های اجتماعی و معیشتی داریم.
عراق و افغانستان را به سبب جنگ های طولانی از لیست خارج کنیم(هرچند که گویا آنها نیز از ما پیشی گرفته اند)، آیا ما نسبت به کشورهای حاشیه خلیج فارس برتری داریم و یا نسبت به ترکیه و یا همسایگان شمالی دریای خزر خود را به لحاظ کیفیت زندگی برتر احساس می کنیم؟
بخشی از زندگی مردم برگرفته از آرمانها و ارزش های معنوی است، اما بخش قابل ملاحظه ای از زندگی عادی افراد شامل مسائل معیشتی و زندگی اجتماعی و رفاه آنها می شود . که اگر بخش دوم حاصل نشود، بخش اول نیز دچار آسیب و سستی خواهد شد. باید با خود رک و راست باشیم، آیا مردم ما از این وضعیت زندگی خود عذاب نمی کشند که ما ادعای برتری نسبت به دیگر کشورها را داریم و مدعی هستیم استانداردهای خدمت رسانی ما از آنها بالاتر است؟
مسلماً عقل سلیم پاسخ منفی به این سئوال می دهد. لذا بهتر است به جای طرح این مسائل حاشیه ای، به سمت استفاده از دانش و تجربه کشورهای توسعه یافته برویم و یا نگاهی به مدل اجرایی همسایگان داشته باشیم، تا حداقل مردم را از فشار معیشتی خارج کنیم.