اثربخشی توان مدیریتی بر کارایی حکومت ها

سیر حرکت جامعه جهانی به گونه ای پیش می رود که مردم در حکومت های دموکراتیک بخشی از اختیارات خود را به دولت واگذار می کنند تا اموراتشان را با هزینه کمتر و کارایی بیشتر رتق و فتق کنند. اختیاراتی که در سطح کلان موجب تقویت جایگاه کشورشان می گردد و محاسن آن به صورت گروهی نصیب مردم می گردد.

اثربخشی توان مدیریتی بر کارایی حکومت ها

سیر حرکت جامعه جهانی به گونه ای پیش می رود که مردم در حکومت های دموکراتیک بخشی از اختیارات خود را به دولت واگذار می کنند تا اموراتشان را با هزینه کمتر و کارایی بیشتر رتق و فتق کنند. اختیاراتی که در سطح کلان موجب تقویت جایگاه کشورشان می گردد و محاسن آن به صورت گروهی نصیب مردم می گردد.
این واگذاری اختیارات مردم به حکومت، تنها با اتکا به "عنصر کارآمدی" انجام می شود. درحقیقت این کارآمدی عوامل و دستگاه های اجرایی است که منجر به "اعتماد عمومی" می گردد.
درحقیقت کارآمدی پوشش دهنده و حل کننده بسیاری از تضادها و اختلاف سلیقه ها می باشد، به گونه ای که اگر "عنصر کارآمدی" از سوی جامعه احساس شود سبک و شیوه حکومت نیز از سوی بسیاری از اقشار جامعه قابل هضم می گردد.
به عنوان مثال امروز در کشورهایی همچون عربستان،امارات،قطر و برخی کشورهای شرق آسیا علیرغم اینکه ساختاری دموکراتیک ندارند و حتی در قالب کشورهای دیکتاتوری شناخته می شوند، با بهره گیری از "عنصر کارآمدی" این عارضه را پوشش می دهند و مردم این نقص را از بابت داشتن امکانات و خدمات ناشی از کارآمدی حکومت و ارتقای جایگاهشان در جامعه جهانی می پذیرند و محاسنش را بر کمبودها ارجح می دانند.
به عنوان مثال در عربستان محمد بن سلمان ولیعهد پادشاهی سعودی، در اقدامی غیر مرسوم پست نخست وزیری این کشور را نیز برعهده گرفت و مسیر قدرت افزایی خویش برای آینده را هموارتر نمود. این درحالی است که بر اساس سنت پادشاهی این کشور شخص پادشاه به عنوان نخست وزیر شناخته می شود و امورات اجرایی را کنترل می کند.
این تغییر و سنت شکنی توسط ولیعهد ممکن بود در جامعه سعودی موجب اعتراض و درون خانواده پادشاهی منجر به اعتراض گردد. اما سیر اقدامات و تحولات در زمان بن سلمان باعث شده تا جامعه سعودی از تحولات ایجاد شده راضی باشد و واکنش منفی نسبت اقدامات اجرایی وی که حتی بعضا ضد حقوق بشری بوده، نشان ندهند.
این کارآمدی حکومت بن سلمان به گونه ای بوده که حتی جامعه جهانی نیز به سبب اقدامات و تحولات صورت گرفته توسط وی در جامعه بسته عربستان، ناکارآمدی و ناملایمات وی در برخی مسائل همچون مرگ خاشقچی را با مماشات برخورد کردند.
جدای از عربستان می توان این "عنصر کارآمدی" را در جمهوری خلق چین با وضوح و لمس بیشتری مشاهده کرد.
چین با ساختار حکومت بسته کمونیستی که در قرن حاضر مصداقش را نمی توان یافت، توانسته است با بهره گیری از "عنصر کارآمدی" جایگاه ملت و حکومتش را تا مرتبه ابرقدرتی بالا ببرد و رفاهی مقبول را برای جمعیت میلیاردی خود فراهم سازد.
برای جا افتادن این بحث می توان جمله ای منتسب به دنگ شیائو پنگ رهبر پیشین چین را بازگو کرد که می گوید : «گربه باید موش بگیرد،
 سیاه و سفید آن فرقی نمی‌کند.»
این جمله مصداق عینی تحقق مفهوم کارآمدی است که به زبان ساده تکیه بر انجام کار و حصول نتیجه دارد. باید اذعان داشت که جوامع امروزی از حکومت های خود توقعات و مطالبات فراوانی دارند که بخش اعظم آن را مسائل رفاهی و خدمات اجتماعی تشکیل می دهد. این به منزله نادیده گرفتن آزادی های مدنی و مسائل حقوق بشری و مطالبات سیاسی مبتنی بر اصول دموکراتیک نیست و حتی موجب تنزل آن نیز نمی باشد، چرا که توسعه مفهومی توازن گراست. توسعه نامتوازن به منزله تولد نوزادی است که اعضای بدنش به یک اندازه و تناسب رشد نداشته و ظاهری ترسناک از خود نمایان می سازد.