کودکان را برپایه کدام نیاز و الگوی آینده سازی تربیت می کنیم

سازندگی، تحول، توسعه و تمامی اموری که پیشرفت و تعالی کشور را تداعی می کند، به نیروی اجرایی نیاز دارد که در هر برنامه و چشم اندازی بار آن به دوش جوانان جامعه نهاده شده است. به عبارتی این جوانان هستند که نیروی محرک کشور برای نیل به اهداف و دستاوردهای توسعه محور می باشند.

ابراهیم علی آبادی
ebrahim_aliabadi@yahoo.com
سازندگی، تحول، توسعه و تمامی اموری که پیشرفت و تعالی کشور را تداعی می کند، به نیروی اجرایی نیاز دارد که در هر برنامه و چشم اندازی بار آن به دوش جوانان جامعه نهاده شده است. به عبارتی این جوانان هستند که نیروی محرک کشور برای نیل به اهداف و دستاوردهای توسعه محور می باشند.
اما قاعدتاً این جوانان نمی توانند بدون آموزش و کسب مهارت لازم برای تحقق اهداف کوتاه و بلندمدت کشور مفید واقع شوند. البته در اولویت بندی بین آموزش و کسب مهارت باید ارجحیت را به مقوله آموزش دارد، چرا که مهارت در بطن آن نهفته است و اگر آموزش متناسب با نیازهای کشور صورت گیرد، افراد در ادوار مختلف تحصیلی و شغلی به مهارت های سازنده نیز دست می یابند.
لذا اهمیت آموزش برای نوجوانان و جوانان کشور امری حیاتی است و باید بر ضرورت محتوا و تألیف موثر و سازنده متون درسی تاکید داشت. چرا که محتوای آموزشی و تألیفی در کتب درسی در سنین پایین بیشترین اثرگذاری و تأثیر پذیری را بر شکل شخصیت و روحیه دانش آموزان خواهد داشت.
طی پژوهشی که در حوزه محتوای کتب درسی ابتدایی در کشور آلمان وچین صورت گرفته نتایج قابل تأملی به دست آمده که می تواند زمینه ساز نگرشی متفاوت به امر آموزش باشد.
براساس نتایج حاصله از بررسی داستان های کتب ابتدایی در آلمان نیاز به «پیشرفت»، «بازی»، «شناخت» که نیازهای فردی و معطوف به خود شخص هستند، در درجه اول قرار دارد و پس از آنها نیاز «پیوندجویی» ظهور می‌کند.
درچین محتوای داستان های کتب ابتدایی بر پایه موضوعاتی همچون «مهرورزی»،«فهمیدن» و همچنین نیاز به «ارائه و بیان» قراردارد.به عبارتی کودک چینی به دنبال آن است که مهر بورزد، بفهمد و بفهماند. دقیقاً پس از این سه نیاز  است که ارتباط با دیگران (نیازهای جمعی) معنا پیدا می‌کنند.
البته این نتایج نیاز به پژوهش های تکمیلی دارد اما با توجه به شناخت کلی از فرهنگ و رسوم ملت ها و تعاریف شناختی از رویکرد فرهنگی آنها می توان به این نتیجه رسید که نقش آموزش در کشورهایی همچون آلمان و چین چگونه آینده و سیاست کلان کشورشان را می سازد. برپایه چنین تحقیقات و پژوهش هایی می توان دید که دولت ها چگونه از ابزار آموزش برای پیشبرد اهداف خود در آینده بهره می برند و سیر موفقیت ملت را رقم می زنند.
اگر می بینیم که امروز جامعه ما به خصوص نسل جوان در عرصه های توسعه محور و یا اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی دچار تضادها و دوگانگی های فراوان است و یا نگرش غیرواقعی به داشته ها و خواسته های خود دارد، باید به ریزه کاری های آموزشی خود رجوع کنیم و خود پایش کنیم و ببینیم در محتوا و تألیفات کتب درسی و آموزشی خود چه ملاک ها و اولویت هایی را قرار داده ایم و چرایی عدم انتقال آموزه های مدنظر به جامعه را بررسی نماییم.