غيزانيه؛ حقي عمومي که ناديده گرفته مي‌شود!

يك نكته از هزاران

اين روزها «غيزانيه» نه نام يک شهر، که نشان‌دهنده يک مفهوم و معناست؛ پديدارکننده نوعي ناکارکردي در سطح مديريتي است. نمي‌گوئيم ناکارآمدي، چرا که ممکن است يک سطح مديريتي کارآمدي و امکانات هم داشته باشد، اما عملا مفهوم کارکردي‌اش را فراموش کرده و صرفا تبديل شده باشد به مجموعه‌اي از مديران و کارمندان؛ افرادي که انتخاب و يا انتصاب مي‌شوند شايد بي آن‌که ليست وظايف‌شان در اختيارشان قرارگيرد و يا از آنان در مورد وظايف‌شان بازخواست شود.

 

 

    اين روزها «غيزانيه» نه نام يک شهر، که نشان‌دهنده يک مفهوم و معناست؛ پديدارکننده نوعي ناکارکردي در سطح مديريتي است. نمي‌گوئيم ناکارآمدي، چرا که ممکن است يک سطح مديريتي کارآمدي و امکانات هم داشته باشد، اما عملا مفهوم کارکردي‌اش را فراموش کرده و صرفا تبديل شده باشد به مجموعه‌اي از مديران و کارمندان؛ افرادي که انتخاب و يا انتصاب مي‌شوند شايد بي آن‌که ليست وظايف‌شان در اختيارشان قرارگيرد و يا از آنان در مورد وظايف‌شان بازخواست شود.

    مسئله آب شرب غيزانيه از دي ماه 95 مطرح شده و تا کنون معلق مانده، طبعا براي تامين آب شرب اين منطقه رديف بودجه‌اي در نظر گرفته شده، احتمالا در موقعيتي مناسبتي، جمعي از مديران پروژه لوله‌کشي آب شرب را با کلنگي روبان‌بسته، افتتاح کرده و رفته‌اند. مردم هم در اين چندسال، منتظر مانده‌اند که لوله‌هاي آب در کنار لوله‌هاي نفت، زندگي تشنه آنان‌را سيراب کند. اما نه تنها چنين اتفاقي نيفتاده که از سوي ديگر آب کارون که سيراب‌کننده زمين‌هاي کشاورزي اين استان بوده هم به نواحي ديگر برده شده و اکنون اينان مانده‌اند با مشکل ريزگردها و کاروني که از آن تنها گل‌ولاي، و آلودگي‌هاي زيست‌محيطي‌اش براي اين سامان باقي مانده است.

    پس «غيزانيه» يک مفهوم پروبلماتيک اجتماعي است؛ يک پروسه ويژه فراگير در سيستم مديريتي است؛ که وقتي رسانه‌اي مي‌شود؛ قول مي‌دهد مشکلي را که در طول 5 سال حل نشده، دوهفته‌اي حل کند. ماجراي اين سازوکار مديريتي چگونه است که مي‌تواند چنان مشکل بزرگي را در دوهفته حل کند؛ مگر اين‌که در طول اين دوهفته بتواند تدابيري بينديشد تا فعلا مردم به خانه‌هاي خود و يا به سر صف آب و کنار دبه‌هاي خود برگردند؛ يعني فعلا صداها بخوابد و حقي مطالبه نشود تا مديران ببينند چه مي‌توان کرد، اين دوهفته احتمالا صرفا زمان خريدن است و دولت در سطح کلان بايد مراقب چنين برخوردهاي هيجاني و ناکارآمدي مديرانش باشد.

    «غيزانيه» مجموعه پارادوکس‌هاست؛ 600 حلقه چاه نفت فعال، شرکت‌هاي نفت و گاز وحفاري و پتروشيمي، مسير ترانزيت بنادر ايران، اما محروم از ساده‌ترين نيازهاي انساني يعني لوله‌کشي آب آشاميدني ... که هرروز بايد ساعت‌ها منتظر تانکر آب بشوند. حالا هم که هوا گرم‌تر و کرونا همه‌گيرترشده، اميد آن مي‌رود که مديران و مسئولان ذيربط تدبيري ساختاري براي اين اعتراضات دبه‌اي بينديشند.