جدایی و به زبان ساده و خودمانی تر، طلاق، مدتی است در کشور ما بسیار شایع شده و البته این اتفاق ناگوار دلایل مختلف و گاه پیجیده ای دارد که بررسی و حتی اشاره به آن ها در این مجال نمی گنجد. اما جدایی، مانند بسیاری از اتفاقات ناگوار زندگی، برای هردو طرف مشکلات روحی و روانی و حتی اجتماعی مختلفی را به وجود می آورد. حتی اگر زوجی که از همديگر جدا شده اند، اگر هنوز در لوپ و دور باطل دلگیری و زخم خوردگی از هم باقی مانده و درپی درمان و ترمیم خود برنیامده باشند، از آنجا که از یک زندگی مشترک چندین و چند ساله و عادت شده خارج شده اند، ممکن است بعد از جدایی و بیرون آمدن از زندگی مشترک هم با رفتارهایی هنوز هم به خود و هم به دیگری آسیب بزنند. یکی از مهم ترین این آسیب ها، رها نکردن گذشته و آن زندگی مشترک است. وسوسه پیگیری فرد متقابل یکی از این مشکلات است، آن هم در حالی که طبعا با رها کردن آن زندگی، باید تداوم پیگیری رفتارها و اعمال طرف مقابل دیگر برای هر دو طرف مهم نباشد و هرکدام باید به فکر ساختن یک آینده بهتر برای خود باشند. اما چرا این اتفاق می افتد؟ شاید به این دلیل که عشق آغازین، به ویژه پس از جدایی به نفرت تبدیل میشود؛ و به همان اندازه که فرد عاشق پیگیر فرد مقابل خود است، فرد متنفر نیز چنین رفتاری در پی میگیرد زیرا مدارهای عصبی در مغز که هنگام احساس نفرت فعال میشوند، همان مدارهاییاند که زمان عاشق شدن فرد نیز فعال میشوند! این امر توضیحدهنده رفتارهای وسواسی آن دسته از آدمها است که ضمن نفرت از کسی، او را وسواسگونه آنلاین رصد میکنند.
جدایی و به زبان ساده و خودمانی تر، طلاق، مدتی است در کشور ما بسیار شایع شده و البته این اتفاق ناگوار دلایل مختلف و گاه پیجیده ای دارد که بررسی و حتی اشاره به آن ها در این مجال نمی گنجد. اما جدایی، مانند بسیاری از اتفاقات ناگوار زندگی، برای هردو طرف مشکلات روحی و روانی و حتی اجتماعی مختلفی را به وجود می آورد. حتی اگر زوجی که از همديگر جدا شده اند، اگر هنوز در لوپ و دور باطل دلگیری و زخم خوردگی از هم باقی مانده و درپی درمان و ترمیم خود برنیامده باشند، از آنجا که از یک زندگی مشترک چندین و چند ساله و عادت شده خارج شده اند، ممکن است بعد از جدایی و بیرون آمدن از زندگی مشترک هم با رفتارهایی هنوز هم به خود و هم به دیگری آسیب بزنند. یکی از مهم ترین این آسیب ها، رها نکردن گذشته و آن زندگی مشترک است. وسوسه پیگیری فرد متقابل یکی از این مشکلات است، آن هم در حالی که طبعا با رها کردن آن زندگی، باید تداوم پیگیری رفتارها و اعمال طرف مقابل دیگر برای هر دو طرف مهم نباشد و هرکدام باید به فکر ساختن یک آینده بهتر برای خود باشند. اما چرا این اتفاق می افتد؟ شاید به این دلیل که عشق آغازین، به ویژه پس از جدایی به نفرت تبدیل میشود؛ و به همان اندازه که فرد عاشق پیگیر فرد مقابل خود است، فرد متنفر نیز چنین رفتاری در پی میگیرد زیرا مدارهای عصبی در مغز که هنگام احساس نفرت فعال میشوند، همان مدارهاییاند که زمان عاشق شدن فرد نیز فعال میشوند! این امر توضیحدهنده رفتارهای وسواسی آن دسته از آدمها است که ضمن نفرت از کسی، او را وسواسگونه آنلاین رصد میکنند.
مغز اساسا هیچ تفاوتی بین آنها نمیگذارد. وقتی به موضوعی توجه زیادی میکنیم، باعث ترشح اکسیتوسین، سروتونین و دوپامین میشود. هورمونهای خوب هنگامی آزاد میشوند که فارغ از انگیزه، از نظرعاطفی با کسی درگیر شوید. این وضعیت به این پاسخ هیجانی و پنهان در افراد منجر میشود.
این چرخه منفی ممکن است در دوران قرنطینه جذابیت بیشتری داشته باشد، زیرا افراد ناگهان خود را محصور در خانه یافته، و فقط صفحهنمایشها راه ارتباطاست.رسانههای اجتماعی علاوه بر تبدیل شدن راهی ضروری برای ارتباط از راه دور، در دوران قرنطینه به منبع اصلی سرگرمی نیز بدل شدند. چرخ زدن از سر علافی در شبکههای اجتماعی کاری بود که بسیاری از ما برای رهایی از روزمرگی زندگی انجام دادیم.اگرچه رصد آنلاین همراه با حس نفرت در عصر دیجیتال پدیدهای بهنسبت جدید است، اما سابقه رصد زندگی آدمهایی که افراد از آنها نفرت دارند، به پیش از رسانههای اجتماعی میرسد.
رصد آنلاین همراه با حس نفرت یک رفتار کاملا طبیعی و قابل درک است، اما تفاوت است بین شخصی که احوال دیگری را مختصر و گذرا رصد میکند، درون خود احساس غرور و خوشبختی میکند و سپس، ذهنش را به جنبههای مختلف زندگی خودش معطوف میکند، با کسی که روزها و ساعتهای طولانی را برای پاسخ به برخی احساساتش، صرف چرخیدن در شبکههای اجتماعی میکند. انجام این کار، گویای مشکلات عمیقتر است.