طلا و ثروتی که برای ما توسعه به بار نیاورد!

طلای سیاه در کشورما به عنوان بخشی از تاریخ تمدن ایرانی، جایگاهی مشخص و موثر دارد. نمی توان گفت که نفت برای ما خوش یمن بوده یا موجب مشقت و دردسرهای داخلی و بین المللی گردیده است.

طلا و ثروتی که برای ما توسعه به بار نیاورد!

 

طلای سیاه در کشورما به عنوان بخشی از تاریخ تمدن ایرانی، جایگاهی مشخص و موثر دارد. نمی توان گفت که نفت برای ما خوش یمن بوده یا موجب مشقت و دردسرهای داخلی و بین المللی گردیده است.
قصد شرح فراز و نشیب تاریخ نفت را نداریم، اما کشورمان طی
نیم قرن گذشته روز به روز وابستگی بیشتری به منابع نفت و گاز پیدا کرد. در فواصلی به صورت معقول آن را صرف کردیم با نفت زیر 8 دلاری در سال های پایانی دهه 70 تا اواخر دهه 80 به رشد اقتصادی 6 تا 8 درصدی رسیدیم. و در فواصلی با نفت بشکه ای 120 دلار و با درآمدهای نجومی در تاریخ اکتشاف نفت کشورمان، رشد اقتصادی به منفی 9 رسید و تورم بالا 40 درصد اقتصاد کشور را به مرز فروپاشی رساند.
اما نگاه سنتی ما به نفت همواره دو واقعیت را برای ما وارونه و یا غیرحقیقی جلوه داد. اول اینکه ما گمان می کردیم نفت همواره حلال مشکلات است و کافی است با کم و زیاد کردن ارقام تولید به نیازها و سیاست های مدنظر بپردازیم. اما در ادامه مسیر هرچه به سمت جلو رفتیم، دیدیم به جای اینکه ما برای نفت سیاست گذاری کنیم، در عوض این نفت بود که ما را مجبور کرد براساس تحرکات آن قدم برداریم. هر زمان که قیمتش بالا رفت تورم و هزینه های مارا افزود و هرجا روند نزولی گرفت، اقتصاد را دچار فشار و رکود کرد.
دوم اینکه ما به سبب این نگاه سنتی، همواره گمان می کردیم که از نفت می توان به عنوان یک اهرم قدرت برای مقابله با اقدامات مالی و سیاسی غرب استفاده کنیم و آن را سپری در مقابل کارشکنی های دشمنان می دانستیم. البته در دوره هایی این اهرم فشار کار می کرد، اما باز هرچه جلوتر آمدیم این اهرم قدرت تبدیل به ابزار فشار علیه خودمان تبدیل شد. به طوری که امروز تحریم ها و فشارهای خارجی پیش از هرچیز نفت ما را هدف قرار می دهد و ما نیز آسیب بیشتری از این رویه دیده ایم.
امروز فروش نفت ایران در سراسر دنیا ممنوع شده و برخی کشورها نیز به طور محدود نفت ما را می خرند و یا پولش را به بهانه تحریم
نمی دهند و یا در عوض بهای پرداختی به ما اجناس مصرفی و غیراستراتژیک می فروشند.
اگرچه برخی در داخل این محدودیت ها و فشارهای  را عاملی برای خودکفایی و رشد تلقی می کنند، اما واقعیت این است که تحریم همواره سرعت توسعه را در عرصه های مختلف کند می کند. ضمن اینکه امروز تحریم های نفتی جدای از فشارهای اقتصادی، بحران اجتماعی نیز برای ما به بار آورده است.
درچرایی رسیدن به این مرحله عوامل بسیاری را می توان شمرد که در حوصله این بحث نیست. اما به لحاظ فنی می توان گفت که اقتصاد ما به سبب نداشتن انگیزه و جذابیت در حوزه های غیر نفتی، عملا خود را
خلع سلاح کرده است و دچار واماندگی در بحران شده ایم. ضمن اینکه باید به این مسئله نیز توجه داشت که در بودجه دو سال اخیر که سهم درآمد نفتی کاهش یافته، عملاً بار آن به دوش درآمدهای مالیاتی افتاده است که خود معضلی مجزاست.
 به نظر می رسد در چنین شرایطی صرفا باید امیدوار بود که سیاستگذاران اقتصادی کشور، به دنبال پرکردن جای درآمدهای نفتی با درآمدهای تولیدی در بخش خصوصی باشند. چرا که مطمئنا اهرم قدرت ما امروز به ابزار فشارعلیه خودمان تبدیل شده و دشمنان نیز به سادگی از این پاشنه آشیل دست نمی کشند.