از سفره منافع منطقه ای بی نصیب مانده ایم

اثرگذاری در تحولات منطقه ای و مدیریت جهانی از جمله گزاره هایی است که حداقل همیشه در ادبیات رسمی کشور به آن اشاره می شود. البته این اشاره کلامی درحالی است که در چشم اندازهای مختلف کشور بر روی کاغذ مسائلی فراتر و گسترده تر از این وجود دارد و اگر آن اسناد را بدون نام منتشر کنیم، خوانندگان گمان خواهند کرد این برنامه ریزی از سوی کشوری با ابعاد قدرت جهانی و هژمونی در عرصه های مختلف سیاسی،اقتصادی،فرهنگی، اجتماعی،علمی و فناوری، ترسیم شده است.

از سفره منافع منطقه ای بی نصیب مانده ایم

 اثرگذاری در تحولات منطقه ای و مدیریت جهانی از جمله گزاره هایی است که حداقل همیشه در ادبیات رسمی کشور به آن اشاره می شود. البته این اشاره کلامی درحالی است که در چشم اندازهای مختلف کشور بر روی کاغذ مسائلی فراتر و گسترده تر از این وجود دارد و اگر آن اسناد را بدون نام منتشر کنیم، خوانندگان گمان خواهند کرد این برنامه ریزی از سوی کشوری با ابعاد قدرت جهانی و هژمونی در عرصه های مختلف سیاسی،اقتصادی،فرهنگی، اجتماعی،علمی و فناوری، ترسیم شده است.
متأسفانه این برنامه ها از روی کاغذ تکان نخورده اند و در عرصه میدانی هیچ یک از آنها به اهداف ترسیم شده نرسیده اند. دراین باره اگر چشم اندازهای ایده آل کشور را غیر واقعی بدانیم و یا قبول کنیم که ابزار مدیریتی و اجرایی آن را در دست نداریم؛ اما حداقل باید در ابعاد
کوچک تر از آن بتوانیم نقش و اثرگذاری قابل قبول حداقلی در منطقه خود داشته باشیم و منافعمان را از این بستر محقق سازیم.
به عنوان مثال باید به کشورهایی همچون قطر و ترکیه به عنوان رقبایی با هدف و برنامه اشاره کنیم در حال ماهیگیری خود از همین فضای ملتهب منطقه هستند. قطر با تصاحب امتیاز جام جهانی و فراهم سازی ملزومات این رویداد ورزشی نشان داد که قادر است مدیریت هدفمند بدون هرگونه حاشیه سازی منافعی میلیاردی از یک گردهمایی توریستی ورزشی کسب کند. و در عوض نام قطر را در افکارعمومی جهان در تاریخ ثبت و به یاد ماندنی خواهد کرد!
اما از سوی دیگر می بینیم که ترکیه نیز از این رویداد ورزشی چطور برای خود سهم کیک تعیین می کند و از آن سوی آب های مدیترانه خود را به آب های خلیج فارس رسانده و ناوجنگی (بورگازآدا) نیروی دریایی خود را به پایگاه دریایی "ام الحلول" قطر رساند و پهلو گرفت تا تأمین امنیت دریایی بازی های جام جهانی قطر را برعهده بگیرد.
البته این پایان فعالیت تجاری- نظامی ترکیه نیست و طبق یک قرارداد با قطری ها قرار است ترکیه «3 هزار و 250 نیروی امنیتی برای تأمین امنیت مسابقات به قطر اعزام می کند. این نیروها شامل 3 هزار نیروی ضدشورش، 100 نیروی ویژه، 50 کارشناس بمب و شمار دیگری از نظامیان واحدهای مختلف است که به مدت 45 روز قبل تا بعد از مسایقات جام جهانی در قطر مستقر خواهند بود.  نیروهای ترکیه همچنین 50 قلاده سگ بمب یاب به همراه خواهند داشت».
آیا ایران به هرلحاظ گزینه مناسب تری برای تأمین نیازهای قطر به لحاظ خدماتی و امنیتی و نظامی نیست. فاصله ای بسیار کم میان دوکشور بهترین امتیاز برای بررسی و تأمین نیازهای این رویداد ورزشی است. اما چطور می شود که از سهم کیک جام جهانی قطر تنها خدمات محدود هتلی و اقامتی به ما می رسد(که آن هم هنوز مشخص نیست به چه میزان و کیفیتی است) و بهره گیری از قراردهای چند میلیون دلاری ناوگان دریایی و تأمین نیروهای امنیتی و نظامی آن به ترکیه
می رسد!؟
باید بپذیریم که ما در سیاستگذاری های منطقه ای خود برنامه های پرهزینه را انتخاب کرده ایم که موجب تشدید فشار بر خودمان گردیده است و جدای از تأمین دستاوردهای معنوی و ارزشی، دستاورد ملموسی در حوزه منافع ملی برای کشورمان نداشته است. قدر مسلم شرایط و موقعیت کشورها باهم متفاوت است و نمی توان انتظار یکسانی از آنها داشت. اما این سهم کم از منافع منطقه برای کشوری که داعیه مدیریت و هژمونی
منطقه ای دارد قابل قبول نیست. باید کمی در تصمیمات و سیاست های خود در چشم انداز نویسی و عملکردهای اجرایی تأمل و تمرکز بیشتری داشته باشیم. چرا که چه بپذیریم و چه آن را کتمان کنیم، ما از قطار پیشرفت منطقه های جا مانده ایم!.