دکتر و بیمار، ناخشنود از نظام درمان کشور

پرداختن به معضلات و مشکلات نظام سلامت کشور نه تنها از سر تخریب نیست، بلکه بیانگر اهمیت ویژه این بخش برای آرامش جامعه است. چرا که در حال حاضر در نظام و ساختار سلامت و بهداشت کشور آرامش لازم وجود ندارد.

دکتر و بیمار، ناخشنود از نظام درمان کشور

پرداختن به معضلات و مشکلات نظام سلامت کشور نه تنها از سر تخریب نیست، بلکه بیانگر اهمیت ویژه این بخش برای آرامش جامعه است. چرا که در حال حاضر در نظام و ساختار سلامت و بهداشت کشور آرامش لازم وجود ندارد.
این فقدان آرامش از یکسو جامعه را دچار مشکل کرده و از سوی دیگر کادر درمان نیز از ساختار آن ناخشنودند و فشار مشکلات  به گونه ای برآنها سنگینی می کند که شاهد افزایش خودکشی در میان این افراد و سیل مهاجرتشان به خارج از کشور هستیم.
امروز مسئله پزشکی از ابتدای ورود افراد به این عرصه تا زمان آموزش های ضمن خدمت و نهایتاً ادامه فعالیت خود در عرصه بهداشت درمان با مشکلات عدیده ای همراه است که نتیجه آن سرخوردگی و بروز مشکلات فراوان است.
در ابتدای این راه علاقمندان به رشته پزشکی باید از سدی به نام کنکور و سهمیه های گوناگون بگذرند که واقعاً کار مشکلی است و در همین مرحله بسیاری از جوانان کشور سال های متمادی عمر خود را یا باید پشت کنکور بگذرانند تا بلکه در سال بعدی ظرفیت بیشتری ایجاد شود و یا باید با حسرت و افسوس یکی از مهمترین اهداف زندگی خود را نادیده بگیرند و با سرخوردگی به رشته دیگری برای تحصیل روی بیاورند. البته درهمین مرحله نیز شاهد نمونه های بسیاری از اقدام به خودکشی های ناموفق و افسردگی روانی برای جوانان هستیم.
با عبور از این مرحله تازه شروع مشکلات و فشارهای روانی ناشی از رزیدنت بودن دانشجویان آغاز می شود. به گفته کارشناسان حوزه بهداشت و درمان امروز بار سنگینی از فشار بیمارستان های کشور بر روی دوش رزیدنت هایی است که باید بیشترین زمان خود را صرف آموزش و پژوهش و درکنار آن برای آشنایی با حوزه عملی و  خدمت رسانی ضمن تحصیل به کار درمانی بپردازند. اما این مسئله در کشور ما برعکس است و میزان ساعات رزیدنتی موجب خستگی و فرسودگی رزیدنت های جوان می شود.
این شوخی نیست که یک فرد در کسوت پزشکی اگر موفق به گذراندن تمام مراحل گردد تازه در دهه 40 عمرش می تواند یک زندگی آرام به لحاظ تمام شدن فعالیت های یاد شده داشته باشد و به قولی اختیارش با خودش باشد.
لذا بسیاری از افراد حاضر در کادر درمان کشورمان به سبب شدت فشارهای موجود به لحاظ کاری، فشارهای اقتصادی و نبود منزلت اجتماعی مناسب دچار یأس و نا امیدی می شوند و نتیجه آن افزایش تعداد خودکشی درمیان رزیدنت های پزشکی است.
طرح اجباری خدمت خارج از مرکز که دائم سخت‌تر هم می شود خود یکی از مشکلات اصلی این جوانان است. انتظار می‌رود پزشک درمان کند، آموزش دهد، مصلح اجتماعی باشد و از حقوق بیمار دفاع کند، پزشک باید بتواند به بیمار آرامش بدهد نه اینکه خودش آنقدر ناآرام باشد که دست به خودکشی بزند، آیا سیستم ما جوابگوی این خواسته‌ها است؟